۳۳ مطلب با موضوع «دست نویس :: خودم» ثبت شده است

انسانیت!

مثل همیشه هوا آفتابی و بسیار گرم بود.

داشتم تو پیاده رو می رفتم و مشغول فکر کردن بودم و به جلو نگاه میکردم. از دور زن جوانی رو دیدم که کارش برام جالب بود. تو اون پیاده رویی که می رفتم، روبروی هر مغازه ای یه باغچه کوچولو بود که توی اون باغچه درختی کاشته بودند.

زن جوان به هر کدوم از این باغچه ها که می رسید، یک مشت گندم از کیسه ای که توی دستش بود رو می ریخت داخل باغچه. تا اینکه از کنارش رد شدم و چند قدمی جلوتر رفتم. تازه اونجا بود که حاصل کار اون بنده خدا یعنی تغذیه گنجشک ها از اون گندم ها رو دیدم.

فکر کنم دیگه خودتون متوجه منظورم شدید. می خوام بگم که هنوز با وجود این دنیایی که سنگدلی، بی رحمی، بی تفاوتی نسبت به دیگران و خیلی از کارایی که اگه بخوام اسم ببرم، هم باعث ناراحتی خودتون و هم من میشه رواج داره، انسان هایی هستند که انسانیت خودشونو از دست ندادند بلکه بر عکس خیلی از ماها دنبال پیشرفت اون انسانیته هم هستن!


پ.ن:
بنظر شما برای انسانیت باید چ کنیم؟!
  • ۶
  • نظرات [ ۱۸ ]
    • .. مــَـمــَّـد ..
    • سه شنبه ۲۴ مرداد ۹۶

    کمی تنفس...!

    دیشب بیرون بودم، وقتی خواستم به خونه برگردم، تو راه رسیدم به یه پارکی که داخلش پر از درخت های سبز، آب نما، وسایل بازی بچه ها و... بود.
    کم کم به وسطای پارک رسیدم و همینطور تو حال و هوای خودم بودم که یهو یه چیزی توجه منو به خودش جلب کرد. حتما ازم می پرسید که اون چیه؟!
    تنفس؛ بله چیزی که این روزا ما کمتر به فکرشیم و اهمیتی به بد یا خوب بودنش نمی دیم. وقتی که بلافاصله از پارک خارج شدم، یه حس گرفتگی بهم دست داد و واقعا به این پی بردم که هوای داخل پارک با بیرونش کاملا متفاوته و پارک هم این هوای تازشو مدیون درختاشه. درخت واقعا چیز مهمیه برای آدما؛ حداقل تو این دوره و زمونه که همه جا رو دود ماشینا برداشته، میتونه هوای تازه رو مجانی بهمون تحویل بده. من زیاد علاقه ای به گل و گیاه ندارم ولی با اتفاق دیشب، فهمیدم که آدم اگه تو حیاط خونش چند تا درخت بکاره، هم میتونه از میوه ش(البته اگه درخت میوه باشه) استفاده کنه هم از هوایی که تولید می کنه یا اگر هم حیاط نداش میتونه از گل یا درخت هایی که کوچیکن استفاده کنه.
    نتیجه تصویری برای فضای سبز

  • ۹
  • نظرات [ ۹ ]
    • .. مــَـمــَّـد ..
    • شنبه ۲۱ مرداد ۹۶

    سلام...!

    چند وقتیه که با این وبلاگ های شخصی که مطالب مورد علاقه شون رو میذارن آشنا شدم. این آشنایی رو هم مدیون بهترین رفیقم هستم. بعد از اینکه یه تحقیق کوچولویی کردم، منم ازین کار خوشم اومد. با خودم گفتم: بد نیست منم یه دونه ازین وبلاگا داشته باشم. هم تمرینی هس برای خودم و هم نظر شما دوستان رو راجع به نوشته ها و علایقم میفهمم.
    خلاصه وبلاگ رو زدمو این اسم (قـلـک) رو هم که با وسواس زیاد انتخاب کرده بودم، روش گذاشتم و کلی هم رو قالبش کار کردم و از الآنه که کارم تازه شروع میشه...
    امیدوارم بتونم مطالب خوبی بذارم ... شما هم با نظراتون منو یاری کنید.

  • ۵
  • نظرات [ ۳ ]
    • .. مــَـمــَّـد ..
    • چهارشنبه ۱۸ مرداد ۹۶
    می نویسم;
    تنها که می شم;
    خسته که می شم;
    شـــــــاد که می شم;
    غـمــگـیــن که می شم;
    عصــبــانـــی که می شم;
    بـی حـوصــــله که می شم;
    می نویسم;
    و در "قلک"ـم ذخیره می کنم...
    موضوعات