بعد از یک هفته سفر زیارتی اربعین با همه سختی ها و شیرینی هاش دوباره برگشتم..
وای عجب حال خوشی بود
اول سامرا؛ یه شب تا صبح کنار ضریح زیبای دو امام بزرگوار...
دوم کاظمین؛ وقتی که فقط مجبوری تقریبا نیم ساعت چهل دقیقه ای زیارتت رو تموم کنی تا به نجف برسی و بعد که به کاروان برمیگردی، یهو بهت بگن یکی از اتوبوسای کاروان خراب شده و تا درست بشه طول میکشه، پس میتیونید بازم برید زیارت، بازم چشماتون میتونه به اون دو تا گنبد طلایی و خوشگل خیره بشه!
سوم نجف؛ که امسال زیارت آقا برام متفاوت ترین زیارت بین دو سال قبل بود. دقیق نمیدونم چرا ولی شاید بخاطر این بوده که دو بار تو ساعت های مختلف روز میخواستم وارد حرم بشم ولی به دلایلی نمی شد ولی دفه سوم آقا بهم اجازه داد و تونستم وارد بشم، درسته یکم سختی کشیدم ولی شیرین بود... امسال خداروشکر تونستم صحن حضرت فاطمه رو ببینم و دو سه ساعتی از اونجا استفاده کنم...
و آخر که اصلا هدف اصلی هر زائر ایام اربعینه، کربلا؛ میدونم سخته واقعا فاصله زیادیه از نجف تا کربلا و هر لحظه هم ممکنه درد شدید پا یا یه مریضی سخت سراغت بیاد ولی وقتی آخرش چشمت به گنبد آقا و برادرش میوفته، همه این خستگی ها از تَنِت بیرون میره..
خلاصه که سفر اربعین امسال ما هم گذشت ولی آیا یه قدم رو به آدم شدن برداشتم با این سفر یا نه، خدا میدونه!!
اینو هم بگم که دوستان بیانی رو فراموش نکردم و اونایی که التماس دعا گفته بودن بدونند که ویژه دعا شدند...